احتياجات بدن آنها نسبت به ماده حياتى اكسيژن نيز متفاوت است، به همين جهت هر اندازه كه احتياج سلول هاى بدن حيوانى، به اين ماده حياتى، بيشتر باشد، تنفس آن سريع تر و تعداد حركات شش ها نيز افزايش خواهد يافت. چنانكه در اطفال، حيوانات كوچك و انسان هاى پير به علت احتياج بيشتر بدن آنها به اكسيژن (به عبارت صحيح تر: عدم مقاومت آنها در برابر كمبود آن) تعداد حركت ريه ها و تنفس بيشتر است.
2. همكارى ريه ها و قلب
موضوع جالب تر، همكارى مستقيم ريه ها و قلب است كه با يك نظم و تناسب مخصوص، همواره در بين آن دو مركز حساس، ارتباط و هماهنگى برقرار مى باشد; به طورى كه هر اندازه ضربان و فعاليت قلب- به منظور بيشتر رساندن مواد حياتى به سلول ها- زيادتر شود، به همان اندازه، حركات تنفس، سريع تر و عمل تصفيه زودتر انجام مى گيرد. به اين وسيله با همكارى اين دو دستگاه، احتياجات سلول هاى بى شمار بدن، برآورده مى شود.
حتماً مشاهده كرده ايد كه در موقع ورزش، انجام كارهاى سنگين و يا در موقع ظهور بعضى از حالات روحى (مانند: وحشت، اضطراب و...) تعداد ضربان قلب همراه با تعداد تنفس، بالا مى رود; زيرا سلول ها در اثر فعاليت زياد و احتراق (مصرف) مواد حياتى، توليد مواد سمى و «انيدريد كربنيك» نموده و براى اعمال حياتى و فعاليت بيشتر، احتياج به اكسيژن و مواد غذايى بيشترى پيدا مى كنند، به همين جهت لازم است كه مواد سمى به طور خيلى سريع جمع آورى شده، خون
مسموم سريع تر تصفيه گردد و رساندن مواد غذايى و اكسيژن، به سلول ها زودتر انجام پذيرد. اين مشكل با همكارى و هماهنگى عجيب ريه ها و قلب حل مى شود.
3. قدرت عجيب ريه ها
قدرت عجيب شش ها، يكى ديگر از شگفتى هاى جهان آفرينش است. اين عضو لطيف اسفنجى شكل، داراى مقاومت و قدرتى است كه در هر 24 ساعت، در حدود 28800 مرتبه. (به طور متوسط در هر دقيقه، 20 مرتبه) باز و بسته شده و خون را تصفيه مى كند. به اين ترتيب، ساليانه در حدود چهار هزار تن خون را تصفيه كرده و از خود عبور مى دهد. بر اين اساس، در يك عمر متوسط، ممكن است 250 هزار تن خون، در آن تصفيه گردد و هرگز اين همه فعاليت و كار طاقت فرسا، آن را خسته نمى كند و هيچ وقت اتفاق نيفتاده كه ما در تنفس، حركت و فعاليت ريه هاى خود در حال عادى، احساس خستگى نماييم.
4. اقدامات احتياطى
هواى مورد احتياج براى تنفس، همه جا هست ولى چه بسا اتفاق افتاده كه هواى اطراف انسان كثيف و غبار آلوده است. بنابراين اگر
هوا با همان وضع وارد ريه ها بشود ممكن است كه در كار ريه ها
توليد اشكال و ناراحتى كند، به همين دليل در مجراى طبيعى
ورود هوا، برنامه اى پيش بينى شده كه از ورود كثافات و گرد و
غبار جلوگيرى مى كند.
گرچه اين موضوع، جزئى به نظر مى رسد ولى خالى از نكته نيست و آن اين كه در دو حفره بينى، كه مجراى طبيعى و معمولى هوا
مى باشد موهايى وجود دارند كه در مسير عبور هوا تشكيل شبكه اى مى دهند. هوا در هنگام عبور از آن تا اندازه اى تصفيه شده، گرد و غبار و كثافات خود را از دست مى دهد.
نكته ديگرى كه در اين مجراى ورودى بينى جلب توجه مى كند اين است كه: لوله بينى همواره در اثر جريان اشك - كه هميشه از گوشه چشم وارد آن مى شود - و ترشحات غده خاصى، كه در خودبينى قرار دارد، به اندازه مناسبى گرم و مرطوب است. اين كار باعث مى شود كه هواى تنفسى، جهت ورود به ريه ها آماده و مناسب گردد، زيرا بسيارى از اوقات، هواى مزبور، سرد و خشك است و اگر به همان ترتيب داخل ريه ها گردد، ايجاد سرماخوردگى و يا امراض ديگر ريوى مى كند; بنابراين لازم است كه چنين هوايى قبل از ورود به ريه ها،گرم و مرطوب شود. اين مهم در هنگام عبور از كنار دو حفره بينى، تأمين مى گردد. به همين جهت بايد تا آنجايى كه امكان دارد- به خاطر مسايل بهداشتى، از تنفس به وسيله دهان پرهيز شود و فقط با بينى تنفس نمود.
اين دستگاه- به يك معنى- مهم ترين عضو بدن انسان است، زيرا «حركت و حس» كه دو ركن اساسى زندگى مى باشند با اين دستگاه تأمين شده و ارتباط انسان با جهان خارج و محيط زندگى، به وسيله آن صورت مى گيرد. همچنين حركات غير ارادى ساير دستگاه هاى مختلف بدن (مانند: معده و امثال آن) به اين دستگاه وابسته است و نظم و كنترل اوضاع داخلى به اين وسيله تحقق مى يابد.
به طور كلى احساس، حركت هاى ارادى و غيرارادى بدن و نظم موجود در بين آنها مربوط به سلسله اعصاب است، به گونه اى كه اگر از كار بيفتد، انسان در يك لحظه از حس و حركت باز مى ماند و حركت تمام دستگاه هاى بدن متوقف و مختل مى گردد.
ساختمان اين دستگاه از تمام دستگاه هاى بدن پيچيده تر و لطيف تر و به همين نسبت منظم تر است، حتى هنوز قسمت زيادى از اسرار آن براى بشر مجهول و تاريك مى باشد.
سلسله اعصاب مانند يك دستگاه مجهّز مخابراتى، به وسيله خطوط و رشته هاى بسيار دقيق و منظمى در تمام نقاط بدن منتشر شده و كوچك ترين تأثير عوامل داخلى و خارجى در آن منعكس و برق آسا به مركز آن (مغز) مخابره مى شود.
البته شگفتى ها و اسرار اين دستگاه بسيار زياد است، ولى اگر مطالعه تمام نكته هاى دقيق آن در اين مختصر ممكن نباشد تا اندازه اى مى توانيم با دانستن نكاتى چند از اين دستگاه شگفت انگيز، نتايج گرانبها و سودمندى درباره نظام جهان هستى به دست آوريم.
گروه هاى مجهّز اطلاعاتى
مركز پى ها و سلسله اعصاب «مغز» است كه مانند ساير «اعضاى اصلى» بدن در محل محفوظى (در وسط قلعه محكم استخوان جمجمه) به طرز عجيبى قرار گرفته است. مغز وظيفه سنگين و بسيار ارزشمندى را در زندگى انسان به عهده دارد. اين عضو كوچك و بسيار لطيف، فرمانده تمامى نيروهاى بدن ماست و تمام دستگاه هاى بدن در روابط دو طرفه خود، به وسيله آن اداره مى شوند.
بالاتر از آن اين كه: رابط بين بدن و محيط خارج و همچنين وسيله تفكر و فعاليت هاى روحى انسان مى باشد.
بديهى است كه انسان براى ادامه زندگى، احتياج به ارتباط با جهان خارج و محيط زندگى دارد تا بتواند به اين وسيله از اوضاع محيط و شرائط خارجى زندگى خود آگاه گردد.
مغز براى اين موضوع، مأمورينى در اختيار دارد كه وى را در اين كار خطير يارى مى كنند.كارگاه هاى حواس پنجگانه - يا بيشتر - (بينايى، شنوايى، بويايى، چشايى و لامسه) هر كدام با ساختمان شگفت انگيزى كه دارند با صميميت تمام با مغز همكارى كرده و ارتباط انسان را با جهان خارج برقرار مى نمايند. اينها در حقيقت، «شبكه آگاهى و سازمان اطلاعات» مغز هستند كه به وسايل گوناگونى مجهز مى باشند و هر كدام در حوزه مأموريت خود با مهارت زياد مشغول جمع آورى اخبار و گزارش، به مركز فرماندهى هستند.
به عنوان نمونه: چشم، منظره و اشيا خارج را به خوبى دريافت كرده، به وسيله دستگاه مجهز مخصوصى شبيه به دستگاه عكاسى از آنها عكس بردارى نموده و تصوير آنها را خيلى سريع به مغز انتقال مى دهد. گوش هم صداهاى گوناگون را با دستگاه مخصوص خود گرفته، به مغز گزارش مى كند. همچنين ساير حواس كه ساختمان و طرز كار هر كدام به نوبه خود شرح مفصلى دارد.
جالب تر آنكه حواس مذكور، يك نوع همكارى سرّى و عميقى با هم دارند، زيرا در مورد يك حادثه، همه با هم كار مى كنند و جريانات مربوطه را به مغز گزارش مى دهند; مغز هم در يك لحظه همه آنها را
گرفته و بلافاصله دستورات لازم را صادر مى كند. يعنى هنگام مخابره با چشم از گزارشات گوش غفلت ندارد و با استفاده از يك سيستم تناوب سريع، با اطلاعاتى كه از راه حواس ديگر مى رسد، همه را به دقت بررسى كرده و تصميم خود را مى گيرد!(1)
شگفتى هاى دستگاه ارتباطى
دستگاه ارتباطى انسان از سه قسمت اصلى «اعصاب،» «مغز» و «نخاع» تشكيل شده كه ما در اينجا به طور اختصار قسمتى از آنها را مورد مطالعه قرار مى دهيم.
در بدن انسان دو نوع عصب (پى) وجود دارد كه مجموع آن دو را سلسله اعصاب مى نامند.
1. «عصب دِماغى و نخاعى» كه منشأ كليه حركات ارادى بدن و همچنين رابط بين انسان و محيط خارج مى باشد.17
2. سلسله اعصابى كه به طور غير ارادى، تمام حركات غير ارادى اعضا و دستگاه هاى بدن را اداره كرده و تمام حركات مربوط به گردش خون، تنفس و گوارش به وسيله آنها كنترل مى گردد. اين قسمت از اعصاب بر دو نوع است:
الف) اعصاب سمپاتيك، كه كارشان تند كردن حركات بعضى از دستگاه ها و اعضا غير ارادى بدن مى باشد، كه در واقع به منزله «گاز اتومبيل» و مأمور تشديد فعاليت هاى آنها هستند، اين دسته از اعصاب
به وسيله يك سرويس عصب با دستگاه مركزى نخاع و مغز ارتباط پيدا كرده و از اين راه يك هماهنگى كاملى در ميان اعصاب برقرار مى گردد.
ب) اعصاب پاراسمپاتيك، كه درست در نقطه مقابل اعصاب سمپاتيك است و مأمور تضعيف حركات اعضا و دستگاه هاى مذكور مى باشد و نقش «ترمز اتومبيل» را ايفا مى كند.
به طور كلى در اثر همكارى و تعادل اين دو نوع از اعصاب خودكار، دستگاه هاى بدن، منظم و با تعادل معينى كار كرده و يك نظم دقيقى در دستگاه هاى بدن قرار مى گيرد. اين موضوع بدون توجه انسان به طور غير ارادى و خودكار انجام مى گيرد.
اكنون بينديشيد كه اگر چنين تعادل دقيقى در كار آنها نبود، چه بى نظمى و هرج و مرجِ عجيبى، بدن انسان را فرا مى گرفت؟
آرى سرانجام، همكارى و هماهنگى اعضا به هم خورده و به كلى از كار و فعاليت باز مى ماندند.
تعادل در ميان اين دو دستگاه از جمله اسرارى است كه ما را به نظم حيرت آور بدن خود آشنا ساخته و به وجود آفريدگارى، كه با علم، هدف و قدرت، چنين موجود عجيبى را پديد آورده است، هدايت مى كند، به گونه اى كه تنها همين سير و تماشاى دستگاه هاى مختلف وجودى، كافى است تا ما را به آن مبدأ بزرگ، نزديك و آشنا سازد.
اگر كسى مُخ نداشته باشد چه مى شود؟!
همان طور كه اشاره شد مغز انسان مركز سلسله اعصاب و داراى موقعيت بسيار خطيرى مى باشد، زيرا يك دستگاه فوق العاده دقيق و منظم است و هنوز هم قسمتى از اسرار آن براى متخصصين فن
پوشيده است، ولى به طور اختصار آنچه كه مسلّم است اين است كه مغز، از دو قسمت مخ و مخچه تشكيل شده است.18
قسمت اصلى مغز همان مخ است كه در اينجا شرح مختصر آن را از نظرتان مى گذرانيم.
«مخ» بزرگ ترين قسمت اصلى مغز و عضو بسيار لطيفى است كه به وسيله ماده خاكسترى رنگى به ضخامت چند ميليمتر پوشانده شده و با يك شكاف بزرگ به دو نيمكره تقسيم مى گردد. شكل ظاهرى آن شباهت زيادى به مغز گردو دارد و البته رشته هاى مخصوصى اين دو نيمكره را به هم مربوط مى سازد.
در سطح مخ شيارها، پستى و بلندى ها و خطوط عجيب و
غريبى وجود دارد كه آن را بسيار چين خورده مى سازد. گر چه ساختمان اين عضو لطيف، بسيار حيرت آور است، ولى كارها و وظايف خطيرى كه به وسيله آن انجام مى گيرد به مراتب حيرت آور و شگفت انگيزتر مى باشد.
مخ مركز هوش، اراده، شعور و حافظه است و بسيارى از اعمال روحى مانند: ترس، نگرانى و... با آن رابطه دارند، زيرا آزمايش هايى كه در روى حيوانات مختلف انجام گرفته، اين موضوع را تأييد كرده است، مثلا: در آزمايشى كه در روى كبوترى به عمل آمد، مشاهده شد كه مخ كبوتر را برداشتند، اما كبوتر زنده ماند، ولى شعور خود را به كلى از دست داد و چيزى از محيط خود را ادراك نمى كند، به گونه اى كه اگر به هوا پرتابش مى كردند، مى توانست پرواز كند، ولى از موانعى كه در جلوى راهش قرار داشت بى خبر بود و بدون توجه، خود را به
در، ديوار، درخت و... مى زد و اگر دانه در جلويش مى ريختند متوجه نمى شد، به همين جهت از گرسنگى و تشنگى مى مرد، در صورتى كه اگر دانه را در دهانش مى گذاشتند آن را بلع مى كرد و به اين ترتيب ممكن بود كه مدتى را به زندگى خود ادامه دهد، زيرا همان طورى كه به طور مختصر گذشت، اعصاب مربوط به حركت و فعاليت دستگاه گوارشى و... خودكار بوده و مراكز اراده و حس مى توانند چرخهاى دستگاه هاى خودكار بدن را به گردش درآورند.
همچنين در آزمايشى، مخ سگى را بيرون آوردند و مشاهده كردند كه سگ تا مدت 18 ماه زنده ماند، ولى حافظه، هوش، خشم، ترس و... را از دست داد و دوست و دشمن را از هم نمى شناخت.
آزمايش هاى مربوط به مغز و مخ انسان نيز نشان داده كه ضايعاتى كه در مخ پيدا مى شود همواره با نقصان هوش و حافظه همراه بوده و چه بسا موجب جنون مى گردد و از دست دادن اين عضو حساس با از دست دادن درك و شعور مطلق همراه است!
كتابخانه اى بسيار بزرگ در مكانى بسيار كوچك!
مخ داراى منطقه هاى مختلف است كه هر كدام از آنها مركز قسمتى از فعاليت هاى ادراكى مى باشد.19 و از جالب ترين و شگفت انگيزترين آنها مى توان منطقه مربوط به حافظه و خاطره را نام برد. كار اين قسمت بسيار حيرت آور است، زيرا در آنجا خاطرات يك عمر به صورت پرونده هاى منظمى بايگانى مى گردد و انسان مى تواند با دقت و مراجعه، در عرض چند ثانيه، تمام پرونده هاى بايگانى شده را زير و رو كند و به طور كلى اوضاع چندين سال پيش درباره شخصى يا حادثه اى را به ياد آورد!
از آن گذشته، اين قسمت كوچك مخ، كار يك كتابخانه بزرگ را انجام مى دهد و دانش ها و فرآورده هاى علمى انسان و آن همه تحقيقات در همين قسمت ناچيز درج مى شود، با اين تفاوت كه در كتابخانه هاى بزرگ و مجهز، لااقل چندين دقيقه براى پيدا كردن كتاب و مطلبى، وقت لازم است، در صورتى كه اين كتابخانه چند ميليمترى، بيشتر از چند ثانيه تفحص و جست و جو نياز نيست و غالباً به محض اراده كردن، صفحات پرونده يا كتاب مورد نظر در مقابل فكر، مجسم مى شود.
نظرات شما عزیزان: